امروز 187 روز از ماجرای غزه میگذرد. در این 187روز، ماجراهای زیادی علیه مردم غزه اتفاق افتاد. ماجراهای بسیار تلخ و غیر انسانی که دل هر انسان آزادهای را واقعاً به درد میآورد. اما در همین مدت آدمها و حکومتهایی بودند که خیلی ساده و بی تفاوت از کنار ماجرا گذشتند و حتی خم هم به ابرو نیاوردند. بدتر از این، افراد و حکومتهایی بودند که نه تنها برای مظلومیت زنها و کودکان آواره و گرسنۀ غزه و فلسطین اشکی نریختند، بلکه از جنایتهای صهیونیستها حمایتهای مالی، سیاسی، رسانهای و نظامی هم کردند...
در بلاگستان خودمون هم، متأسفانه بلاگرهایی داشتیم و داریم که با قلمشون و نظرشون در تضعیف روحیه مقاومت و تقویت صهیونیستها چیزی کم نگذاشتند و تا تونستند به صورت مستقیم یا با نیش و کنایه، به سمت مردم مظلوم غزه توهین و تحقیر حواله کردند و حتی یک بار هم حاضر نشدند ویرانگری و کودک کشی صهیونیستها را محکوم کنند...
اما در شرایطی که امکان حضور در کنار مردم غزه برای ما فراهم نیست و هیچجوره نمیتونیم در کنارشون باشیم، در شب ولادت کریم اهل بیت به فکر افتادم که بخش بیشتری از وقت و کار روزانهام را برای کمک مالی به مردم غزه مصرف کنم. با همین انگیزه همراه با جمعی از آشنایان کاری را شروع کردیم که بحمدالله خیلی خوب استقبال شد و تقریباً به یک پویش ملی تبدیل شد که امیدوارم همچنان ادامه دار باقی بماند.
اما، ما برای استارت کار، اول از خودمون شروع کردیم. به این صورت که هرنفر مبلغ قابل توجهی را به حساب مخصوص واریز کردیم و قرار است انشاءالله تا پایان وضعیت اضطرار، این کمکها ادامه دهیم. من هم با توجه به استطاعت خودم تا پایان جنگ غزه برای هر روز، یک وعده غذای ساده را قبول کردم که با احتساب کمترین قیمت به 50 هزار تومان رسیدم. با همین حساب، برای 180 روز مقاومت مردم غزه 9 میلیون را یکجا واریز کردم و از حالا به بعد هم قرار است روزانه 50 تا 60 هزار تومان به حساب واریز کنم.
نکتۀ مهم:
استدلال من در این پویش این بود که بالاخره جنگ غزه هم مثل خیلی دیگر از حوادث عالم یک روزی تمام میشود. اما ما میمانیم و فرصتهای از دست رفته که دوست ندارم فردای جنگ که یقیناٌ به نفع جبهه مقاومت رقم میخورد؛ پیش خدا و وجدان انسانیام شرمنده شهیدان و زنان و کودکان بی گناه غزه باشم. به خودم گفتم: درسته که این کمکها چندان قابل توجه نیست، اما این حداقل کاری است که من مسلمان در شرایط حاضر میتوانم انجام دهم. پس سزاوار نیست که فرصت را از دست بدهم و نقشی در این ماجرا نداشته باشم.
پست مشابه و مرتبط: این جا
پ.ن:
- شما هم اگر بخواهید میتوانید بانی خیر باشید و در محدودۀ فامیل یا همکاران و آشنایان خود، چنین پویشی را دنبال کنید.
- ماجرای حمله به کنسولگری ایران در سوریه را آغاز یک تحول جدید به نفع جبهه مقاومت میدانم که پاسخ مدبرانه و هوشمندانه را میطلبد نه واکنشهای شتابزده و احساساتی را!