کار آدمهای وطنفروش و مأموریت رسانههای غربگرا این است که قبل از حملۀ دشمن، ذهن مردم را به دشمن تسلیم میکنند.
پ.ن: این روزها بیشتر باید مراقب فضاسازی رسانههای ترسو و وطن فروش باشیم.
کار آدمهای وطنفروش و مأموریت رسانههای غربگرا این است که قبل از حملۀ دشمن، ذهن مردم را به دشمن تسلیم میکنند.
پ.ن: این روزها بیشتر باید مراقب فضاسازی رسانههای ترسو و وطن فروش باشیم.
نمای اصلی هر سایت یا وبلاگ را خانه میگویند. خانههایی که بسیار فراوان و ارزان قیمت و کمهزینه است. طوریکه هر خانم و آقایی حتی با کمترین درآمد، میتواند یک یا چندتا از این خانهها را داشته باشد. چون نه وام میخواهد، نه مشروط به شرط تأهل است، نه سابقۀ سکونت نیاز دارد، نه تأییدیه شورای محل میخواهد و نه املاکیهای بیرحم میتوانند در خرید و فروش آن دخیل باشند. این خانهها در قوارهها و موقعیتهای مختلف، دو نبش، سهنبش، خوش نقشه با سند تکبرگی و فول امکانات در تمام ساعات شبانه روز آمادۀ واگذاری به شهروندان است.
خانهها در فضای مجازی چند ویژگی خوب و ناخوب دارند. خوبی خانههای مجازی این است که بالاشهر و پایین شهر ندارد، خوبی دیگرش این است که فقیر و ثروتمند و عامی و نامی همه در کنار هماند و نسبت به هم فخرفروشی ندارند!
خوبیِ دیگرِ خانههای مجازی این است که صاحبانش اگرچه در روش و منش و پیشه و اندیشه، با هم بُعد مسافت دارند، اما، فاصلۀ مکانی آنها به هم نزدیک است! و دید و بازدیدشان در کسری از دقیقه انجام میشود!
و باز از ویژگی خوب خانههای مجازی این است که همسایگان فرهیختهاش، با اینکه همدیگر را نمیشناسند، ولی به شوقِ شنیدن کلامی و سلامی، گاهگاهی در گلستان فهم و ادب یکدیگر میچَمند و رائحهای از نسیمِ زندگی را به باغ اندیشه هایشان میدمند :)
اما، از ناخوبی خانههای مجازی همین بس که هیچ صاحبخانهای به همسایهاش اعتماد ندارد و کلید خانهاش را به او نمیسپارد. چرا؟ چون میترسد زندگی حقیقیاش به تلی از خاکستر بدل شود! پس هرکس برای خداحافظی از دنیای مجاز، ترجیح میدهد خانهاش را بکوبد و یا دَرَش را گِل بگیرد. اما به کسی نفروشد و به احدالناسی اجارهاش ندهد!
بیش از نیمی از صاحبخانههای این مجازآباد، فرهیخته و فحول و فرزانهاند و یار و غمخوار همسایهاند. هم آداب معاشرت و هم اندیشی را میدانند و هم، مرام نیکاندیشی و عاقبتاندیشی را میفهمند. اما، معدودی هم هستند که شدیداً اهل فساد و فسون و فسانهاند و در دلهای رمیده این و آن، بذر نفاق و شقاق میافشانند. عدهای دیگر نیز هستند که چراغ کلبههایشان به خاموشی گراییده و یاران و همسایگان را به فراموشی سپردهاند. گویی که برای همیشه دل از دنیا بریده و در کُنجی خلوت آرمیدهاند...
+ این روزها خیلی سرم شلوغه. آنقدر که گاهی فرصت ویرایش مطالب خودم را هم ندارم..
++ این یادداشتِ پر از چرند و پرند را هم بگذارید به حساب ترافیک مشغلۀ این روزهای من:))
پ.ن: ویروس خمودگی و فرسودگی و کمبودگی و نابودگی از جسم و جانتان به دور و دلهایتان پر از نشاط و شادی و نور باد...