کاش من هم لبنان بودم. کاش میشد کنار لبنانیها باشم. کاش بودم و دوستان شهیدم «راقم طاها اسمر» و «قاسم محمد اسمر» را یاری و همراهی میکردم. کاش در کنارشان ماندگار میشدم.
کاش خونم در خیابانهای جنوب لبنان میریخت و با خون شهدای مسیحی و مسلمان لبنانی میآمیخت...
اما اینجا تهران است و شعاردادن راحت. چون اینحا از جنگ نابرابر خبری نیست، چون تصور صحیحی از نبرد نابرابر با صهیونیستهای تا به دندان مسلح نداریم. چون نیستیم تا ببینیم چه جور ناجوانمردانه خون لبنانیها را میریزند و زن و بچه و پیر و جوان فلسطینی را پرپر میکنند.
باید در لبنان و فلسطین باشیم تا بفهمیم که زیستن در آنجا هنر میخواهد. باید آنجا باشیم تا باور کنیم که ایستادگی در غزه جیگر میخواهد... باید با آنها همکلام باشیم تا باور کنیم که شهادت سهم آنهاییست که با چشم یقین، نگاهشان را به دروازۀ سحر دوختهاند.
تقدیم به دوستان لبنانیام که دیروز سر کلاس درس در عملیات پیجری رتبۀ شهادت یافتند... یادشان گرامی و نامشان جاودانه باد.