با مبانی دمسازم، با تبانی نه!
مصالحه را پذیرایم، مداخله را هرگز!
اهل مفاهمهام. اهل واهمه و مسامحه، خیر!
صداقت و راستعهدی را میستایم، بدپیمانی را نه!
در مناظرات سیاسی: نه حلواحلوا، نه ولوله، نه هلهله، نه بلوا
با توسل و زیارت و طهارت مأنوسم، از سعایت و وقاحت و سفاهت بیزارم!
مداهنه، تزویر خائنان است. معاینه، بهانهجویی شاکیان است و مراهنه، شیوۀ بینوایان.
یک اصولیام، یک ایستاده بر اصول! نه اصولگرای مذبذبِ حزبی با سیاستبازیهای معمول!
مناظره آری، مشاجره هـرگز. پس هرجا حدیث و ادلّه و منطق به جـدل افتد، از ادامهاش معذورم.
عقیدهام را با کسی معامله نمیکنم. ولی برای حفظ اصول، گاهی نگاهی به مصالحه خواهم داشت.
به وارثانِ قبیلۀ قبله و شریعت و عرفان دل میبازم، اما با ریاکاران فرقهساز و مریدباز و خودعنوانساز نمیسازم!
پ.ن: شش سال قبل به همراه یک عزیز، قرار بود صفر تا صد پروژهای حساس را در یکی از استانهای محروم قبول کنیم. مدیر کل این پروژه در وزارتخانۀ مربوطه، دو صفحه فرم کلیشهای به ما داد و گفت غیر از رزومه، یک سابقۀ فکری، اعتقادی و سیاسی هم از خودمون بنویسیم! من اما هرچه بالا و پایین کردم مجاب نشدم که در قالب اون فرم چیزی بنویسم. پس، این کلمات پلکانی را بدون ویرایش در پشت فرم نوشتم و بعنوان سابقه ارائه دادم :))
+ بعدها، همین نوشته شده بود باعث آشنایی و رفاقت بنده با بعضیها :)