این یادداشت را همین جوری و فی البداهه نوشتم به همین دلیل در هم و برهم است و تقدم و تأخر در آن رعایت نشده. کمی هم طولانیه ولی چون بخشی از من واقعی ام را نوشته ام، تصمیم گرفتم اینجا منتشر کنم. به نظرم بعد از چند پست کوتاه لازم بود یک پست طولانی بنویسم. بد نیست بخوانیدش. اگر نمرۀ منفی هم بدهید ناراحت نمی شم. فقط ناشناس نظر ندهید.
- از بدقولی به شدت بدم میاد، این عادت را از نوجوانی به یادگار دارم. اهل مسامحه و ولنگاری نیستم، اما در موضوعات روزمره و خانوادگی اهل سماجت و یک دندگی هم نیستم. شیک پوشی را فقط در بعضی مواقع و مناسبت ها رعایت می کنم اما در شرایط عادی فقط تمیزی و مرتب بودن لباسم را کافی می دانم... در تردد هـای روزانـه ترجیح می دهم حتی المقدور از وسیلۀ نقلیۀ عمومی مترو، تاکسی و یا اتوبوس استفاده کنم و راههای نزدیک را هم ترجیحاً پیاده می روم. برای علاف نشدن در ترافیک های کلافه کنندۀ تهران و برای بعضی کارهای سبک و راه های کمی دورتر از موتور سیکلت اما برای رفت و آمدهای خانوادگی و مسیرهای دوردست لزوماً از ماشین استفاده میکنم.
- در شرایط عادی حداقل روزی سه ساعت مطالعه آزاد دارم. بر اساس یک عادت دیرین از خانۀ پدری، صبح خیز و پر تحرک هستم و از خواب آلودگی و بیکاری گریزانم. می توانم بگویم غیر از مسافرت ها و تفریح های مفید، هیچ ساعتی را بیکار نیستم. در مسافرت های خانوادگی، بیشتر کارهای مسیر راه و کارهای محل اسکان را شخصاً انجام می دهم تا امکان استراحت بیشتری برای همسر محترم فراهم شود.
- در بارۀ نماز و دعا و زیارت نامه و خواندن قرآن و این جور مسائل دوست ندارم چیزی بنویسم. اما دوست دارم بگم که تلاش خودمو میکنم تا رنگ و بوی بچه مسلمون بودن را در حد بضاعتم لکه دار نکنم.
- در کارهای خانه به اندازۀ خودم و بلکه بیشتر کمک می کنم. اگر به انتخاب خودم باشد، ظرف شستن را به هر کار دیگری در خانه ترجیح می دهم. در ظرف شستن خیلی با سلیقه ام و در عین حال به صرفه جویی در مصرف آب بسیار پایبندم. از ماشین ظرفشویی خوشم نمیاد و اگر به اختیار من باشد هیچ وقت از ماشین ظرفشویی استفاده نمی کنم.
- مرتب کردن خانه را هم دوست دارم. البته جارو برقی کشیدن از اون کارهایی است که حوصله شو ندارم. فقط اگر ضروری باشد، خیلی خوب و با دقت انجامش می دهم. کار کردن با ماشین لباس شویی را اصلاَ بلد نیستم و دوست هم ندارم که یاد بگیرم. فقط اگر موقع لباس شستش در خانه باشم، برای پهن کردن لباس روی بند پشت بام و جمع کردن آن پیش قدم هستم و ترجیحاً نمی پسندم که همسرم این کار را انجام دهد..
- شخصاً آدم خودکفا، کم مصرف و قلیل المؤنه ام. یعنی زمانی که همسر محترم بیرون از خانه یا در سفر باشد، در پخت و پز و خورد و خوراک هیچگاه در مضیقه نخواهم بود و با اندک چیزی از نوع خوراکی، خودم رو سیر میکنم. غیر از سوسیس و کالباس که تا الآن لب نزده ام، هرنوع غذایی را دوست دارم و البته غذاهای سنتی را بیشتر. با غذاهای شب مانده و هفته مانده در یخچال هم اگر نیم خورده نباشد، هیچ مشکلی ندارم. به همین دلیل هیچ گاه مقید به غذای خاصی نیستم و خودم را برای رفع گرسنگی در تنگنا قرار نمی دهم. حتی از خوردن نان خالی هم ابایی ندارم. اکثر غذاهای محلی شهرها و روستا های مختلف را خورده ام و طعم و مزه اش را دوست دارم..
- دوست ندارم از لفظ متأسفانه استفاده کنم، ، اما باید بگم متأسفانه کمی بد دل هستم، مثلاً غذای نیم خوردۀ هرکسی را حاضر نیستم بخورم. از لیوانی که دیگری استفاده کرده باشد، نمی توانم آب بخورم و ...
- از پرخوری بچه ها و جوون ها لذت می برم. اما از بدخوری و شلختگی آدم ها در نوع خوردنشون چندشم میاد.
- بدون همراهی خانواده اهل کافه و رستوران و سینما و این چیزها نیستم و تک خوری را کلاً نمی پسندم. هرچند که همسر محترم هم هیچگاه غذا خوردن در رستوران را دوست ندارد. اهل سفارش غذای بیرونی هم نیستیم. یعنی خانم اجازه نمی دهد. مگر برای مهمان هایی که ناگهانی و دیرهنگام بر ما وارد می شوند. چون طبخ غذای خودمون به مراتب از غذای بیرون بهتر، خوشمزه تر و کم هزینه تر است.
- به وقتش اهل مدارا و خیلی دل رحم هستم، با صبوری رفاقتی دیرینه دارم. اما بنا به اقتضای شرایط، راه جسوری و بی باکی را هم خوب بلدم. در اعتقاداتم با هیچکس تعارف ندارم و سازش و تسامح در این زمینه را برنمی تابم. برای دانستن و یادگیری هیچ محدودیتی برای خود قائل نیستم و برایم فرقی ندارد که از عالم بزرگ چیزی را بپرسم یا از بچۀ دبستانی چیزی را بیاموزم.
- غیر از مباحث سیاسی که معتقدم هیچگاه نمی شود مواضع افراد حزبی و جناحی را تغییر داد، با بقیۀ آدم ها اگر اهل مباحثه باشند، حاضرم ساعت ها به گفت و گو بنشینم. با این وجود با انبوهی از چهره های سیاسی موافق و مخالف رسانه ای رو در رو نشستم و در مورد وقایع و مواضع آن ها گفتگو داشته ام با کلی از خاطرات و مخاطراتش. هنوز هم با بعضی از افراد هر دو جناح، حشر و نشر نزدیک دارم.
- تا الآن به یاد ندارم که در قول و قرارهای دوستانه یا شغلی و خانوادگی دقیقه ای تأخیر کرده باشم. حتی اگر در ساعت های نیمه شب با کسی قرار بگذارم، ترجیحاً چند دقیقه قبل از موعد در محل قرار حاضر می شوم. نظم پذیری را خیلی دوست دارم و برای عادت به نظم، هزینه هایی هم متحمل شده ام. ایضاً مرتب بودن هم جزو سلیقه و علاقۀ لاینفک خانه و محل کارم محسوب می شود.
- بیشتر وقت ها خودکار و کاغذ یادداشت به همراه دارم تا اگر نکته ای یا موضوعی نظرم را جلب کرد بلافاصله ثبت کنم. اگر هم کاغذ و قلم نبود در گوشی همراه یادداشت میکنم.
- برای وقایع نگاری و نوشتن خاطرات و روزنگاشته ها و موضوعات اجتماعی، سیاسی، تحلیلی و... خیلی راحت کلمات را به استخدام می گیرم و در تنگنای فعل و فاعل و واژه ها گرفتار نمی شوم. اما برای نوشتن متون ادبی با موضوعات خاص، تابع شرایط روحی و جوشش های ذوقی هستم که در بعضی مواقع پیش می آید. کلاً برای نوشتن نیاز چندانی به ویراستاری و بازنویسی و این چیزها ندارم. مگر برای ویرایش اشتباهات تایپی.
- برای نگاشتن پست های وبلاگی و یادداشت های آموزشی قابل نشر، از کاغذ و قلم استفاده نمی کنم. اما برخی خاطرات خوب زندگی و دلنوشته های غیر قابل نشر را همچنان در دفتر خاطرات با خط خوش به یادگار می نگارم.
- فقط سریال های طنز و سریال های تاریخی معتبر و مستند های علمی و موضوعی را دوست دارم، در تماشای ورزش و بازی های ورزشی اگر هیچ کاری برای انجامش نداشته باشم، فقط فوتبال تیم های مطرح غیر ایرانی را نگاه می کنم بی آنکه طرفدارشان باشم . اما ورزش مورد علاقه ام فقط ژیمناستیک و اسکی است که می توانم بگویم از تماشایش خیلی لذت می برم. قدیم ترها هفته ای یک بار برنامۀ کوهنوردی غیر حرفه ای داشتم. اما الآن به پیاده روی های روزانه اکتفا می کنم.
- اکثر دوستان، آشنایان و هم کیشانم در کسوت حوزوی، رسانه ای، نویسندگی، سیاسی، آموزشی و شاعر پیشه هستند. چندتایی هم دوست هنری (فیلم و موسیقی) دارم که هر از گاهی با آن ها دیدار می کنم.
- نمی دونم باز هم چیزی هست که باید بنویسم یا نه؟
پ.ن: من از ورع می و مطرب ندیدمی زین پیش // هوای مغبچگانم در این و آن انداخت...
۵ نظر
۲۵ آبان ۰۰ ، ۲۱:۴۲