دیروز با چند نفر شاعر، ویراستار ادبی، نویسنده، تحلیل گر تاریخ اسلام، دو نفرطلبه، چندنفر اهل رسانه و معدودی از فارغ التحصیلان دانشگاه امام صادق گعده ای داشتیم. در آن جمع پیشنهاد شد، در پنج دقیقه زمان یک قطعه ادبی با مضمون و مفهوم منسجم بنویسیم که در آن از واژه های درد، درمان، زخم، نماز و بهشت استفاده شده باشد... دو نفر نویسنده و یک شاعر پیشکسوت هم قرار شد دستنوشته ها را داوری کنند.
پنج نفر از حاضران پیشاپیش بنده را بعنوان برنده معرفی کردند، دونفر هم که از قبل بنده رو می شناختند، پیشداوری ان ها را تأیید کردند... ... مسابقه شروع شد، من هم قطعه ای تقدیم کردم و متأسفانه برنده شدم. :))
به نظرم خواندنش خالی از لطف نیست. بخوانیدش.
ما، در بستر تُهیدستی ترانۀ سرمستی سروده ایم. ما زیر آبشار درد، غسل نجابت کرده ایم تا در دامانِ درمان، نماز اجابت بجای آوریم. ما عادت کرده ایم زخم های سرد سکوتمان را با مرهمِ گرمِ قنوت التیام بخشیم. ما زبانِ نیازِ فرزندانِ فرداییم. پس، از بهشتِ تقرّب به دوزخِ تعرّب عدول نخواهیم کرد.
۹ نظر
۰۵ اسفند ۰۰ ، ۲۲:۵۲