خوب است به تاریخ، نگاه موزهوار نداشته باشیم. نگاه آموزهوار داشته باشیم.
***
میگفت: منافقین اهل آدمکشی و جنگ نبودند. اهل ترور نبودند. ولی بدرفتاری سپاه و وزارت اطلاعات موجب شد که به این سمت و سو کشیده شدند!
و میگفت: از اول انقلاب، امام خمینی و بعضی علما با رجوی مخالف بودند و آنها را طرد کردند. همین طردکردنها باعث شد که آنها به فاز نظامی و درگیری مسلحانه وارد شدند، اگر با آنها مدارا میشد و اگر آنها را در حکومت سهیم میکردند؛ سازمان وارد فاز نظامی نمیشد!
بهش گفتم: اولاً پروندۀ وجودی سازمان منافقین هنوز باز است، هنوز نشریات، روزنامهها، کتابها و مصاحبههای آنها در آرشیوها موجود است. هنوز افکار و ایدئولوژی آنها و هنوز بعضی چهرههای شاخص آنها در دسترساند و میتوانند گواهی دهند که آنها چه جانورانی بودند. لذا، خیلی راحت می شود به چیستی و ماهیت وجودی آنها پی برد. فقط کافیه یه ذره به خودتون زحمت بدهید و اسناد و مدارک آنها را بخوانید و حرفها و مصاحبههایشان را گوش دهید تا مخوف بودن و جهنمی بودن و فاشیست بودن آنها را باور کنید. اما من برای روشن شدن ذهن شما فقط به چندتا کد اشاره میکنم:
اول اینکه شالودۀ سازمان جهنمی منافقین در سالهای قبل از انقلاب بر مبنای جنگ مسلحانه پایه ریزی شده بود و مشی مبارزاتیاش را آموزش چریکی و ترور مأموران شاه اعلام کرده بود. پس، قیام مسلحانه از دهۀ پنجاه به نام سازمان ثبت شده است.
دوم اینکه منافقین ترورهاشون را از سال 51 شروع کرده بودند. نمونههایش را اینجا بخوانید.
سوم اینکه در روزهای اوج انقلاب وقتی مردم در خیابانها علیه رژیم پهلوی شعار میدادند و زیر گلوله مأموران حکومت نظامی شاه شهید میشدند؛ منافقین که تازه از زندان آزاد شده بودند، فقط کارشان این بود که اسلحه و مهمات پادگان ها را به سرقت میبردند و در خانههای تیمی مخفی میکردند..
چهارم اینکه غائلۀ گنبد، آتش زدن خرمنهای گندم، عضوگیری از دانشآموزان، تشکیل خانههای تیمی، تشکیل هستههای میلیشیا، درگیریهای خیابانی، آموزش دورههای چریکی، آموزش شکنجه و آموزشهای مخفیکاری، همه از اولویتهای اصلی سازمان منافقین بود که از روزهای اول پیروزی انقلاب آشکار بود. با این وجود، آیا امام و علما با منافقین بدرفتاری کردند یا منافقین بودند که مقابل نظام و مسئولین ایستادند؟
پنجم این که، اوایل انقلاب، سرکردۀ منافقین از طریق رسانهها درخواست کردند که با امام خمینی ملاقات کنند، اما امام فرموده بودند باید اسلحهها را زمین بگذارند، اگر یک در هزار هم در اینها صداقت باشد من خودم به نزد آنها می روم و این یعنی که منافقین نه فقط یک حزب سیاسی، بلکه یک سازمان تروریستی و جنگافروز بودند که داشتن اسلحه و مهمات را جزو ساختار تشکیلانی و از بدیهیات خود میدانستند! دو سند:
- صحیفه امام، جلد 14، سخنرانی امام، اردیبهشت ۱۳۶۰ در دیدار با روحانیون آذربایجان شرقی و غربی
- دوم: اینجا
ششم این که منافقین، کلاً قانون اساسی را قبول نداشتند و حتی اعلام کردند که به قانون اساسی جمهوری اسلامی رأی نمیدهند، خب چطور میتوانستند رئیس جمهور کشوری شوند که قانون اساسیاش را قبول نداشتند؟ پس، این هم مشکل خودشان بود نه ممانعت مسئولان سپاه و اطلاعات.
هفتم این که غیر از شهید مطهری که به دست گروه کثیف فرقان به شهادت رسید، شهیدان عزیز حاج مهدی عراقی، شهیدان مدنی، دستغیب، صدوقی و اشرفی اصفهانی (شهدای محراب) شهید بهشتی و 72 تن، خود رهبری، شهیدان رجایی، با هنر و شهیدان لاجوردی و صیاد شیرازی و بالاخره 17 هزار مردم بیگناه (شهدای ترور) همه به دست منافقین بی رحم اتفاق افتاده است.
و آخر اینکه، مگر منافقین سهمی هم داشتند؟ کدوم سهم؟ کدوم حق؟ از کجا این سهم را آوردند؟! مگر نظام خانسالاری داشتیم که سهمخواهی کنند. سهم منافقین اگر آدمکشی بود که به اندازه کافی مردم بیگناه را کشتند. اگرهم منظورشون خدمت است که مردم آنها را باید بپذیرند. وقتی مردم آنها را نخواستند و اونها هم به دلیل جنایتهاشون به خارج از کشور گریختند، دیگر چه حقی برای آنها باقی میماند؟
یادداشت قبلیام در همین موضوع: چیستی یک گروهک تروریستی