یک الزام عجیب دینی این است که هر مسلمان وظیفه دارد در شبانه روز حداقل 10 بار برای عاقبت بخیری خود دعا کند. دعا کند که بر صراط حق ثابت قدم بماند و در زمرۀ گمراهان و غضبشدگان نباشد.
پست و مقام و جایگاه و رابطه نسبی و سببی داشتن با بزرگان دین و سیاست، هیچ تضمینی برای عاقبت بخیری انسان نیست. حتی جهاد در راه خدا هم به تنهایی سبب عاقبت به خیری نخواهد بود. جانباز جنگ صفین و جنگ تحمیلیهم که باشیم، باز خطر گمراهی و انحراف در کمین ما خواهد بود...
ابن ملجم ملعون، در روز ورود به کوفه سهبار با علی علیهالسلام بیعت کرد. حتی از امیرمؤمنان اسب سرخمو هدیه گرفت. اما دیدیم که این ملعون چه سرنوشت شومی را برای خود رقم زد و اشقیالاشقیاء نام گرفت. فاعتبروا یا اولیالابصار...
عید فطر، عید بندگی و عرفان به همهمون مبارک باشد. برای عاقبت بخیری خودمون دعای همیشگی داشته باشیم...
نام استکان برای ما فارسی زبانها خیلی آشناست. همهمون یک شناخت یکسان از آن داریم. کاربردش را هم خوب بلدیم و توی خونه و مدرسه و اداره ها حداقل یکی دو مدل از انواعش را داریم که تقریباً هر روز ازش استفاده میکنیم. حالا نه فقط توی خونه و محل کار، بلکه توی مسجدها وهیئتهامون هم یکی دونمونهش را به صورت حجیم داریم! 😊
<=><><=><><=> <=><><=><><=>
استکان اگرچه برای ما ایرانیها فقط وسیلهای برای چایخوردن است، اما خوب است بدونیم که این اسم، یک واژۀ قرآنی است و دوبار در قرآن تکرار شده که یکجا محبوب است و یکجا مذموم است!
و جالبه که بدونید خدای هستی یک پارادوکس دومنظوره از استکان را در ساحَت وجودی تمام انسانها تعبیه کرده و کاربستِ مناسب آن را به اقتضای شرایط خاص برای تمام مسلمانها الزامی کرده است!
و جالبتر این که بدونید خدای متعال با همین استکانها جوهر صداقت و ایمان بندگانش را در دو صحنۀ متفاوتِ زیستِ مؤمنانه محک میزند!
یعنی چی؟!
یعنی این که: استکان، غیر از نوع چایخانهاش، یک واژۀ قرآنیست که یکجا سودمند است و یکجا زیانآور!
استکان، اونجایی که انسان را بالا میبرد پسندیده است و اونجایی که انسان را خوار و حقیر میکند، مذموم است!!
عجب پارادوکسی شد!
میشه سادهتر بگیم؟
بله، سادهترش این است که:
انسان مؤمن باید هر دو نوعش را داشته باشد:
این هم سند قرآنیاش:
وَلَقَدْ أَخَذْنَاهُمْ بِالْعَذَابِ فَمَااسْتَکَانُوا لِرَبِّهِمْ وَمَا یَتَضَرَّعُونَ. (76 مؤمنون) «به عذاب گرفتارشان کردیم (تا بیدارشوند) اما آنها در برابر پروردگارشان نه فروتنى کردند و نه تضرع»
وَکَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَااسْتَکَانُوا وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ. (146 آلعمران) «چه بسا پیامبرانى که دینباوران همراه آنها به جنگ رفتند و در راه خدا هر چه به آنها رسید، سستى نکردند، ناتوان نشدند و سر فرود نیاوردند و خدا استقامت کنندگان را دوست دارد»
پ.ن: تقدیم به رزمندگان و شهدای جبهه مقاومت.
آنشب که شبستانِ سحر آذین شد
گلواژۀ عاشقی بهخون رنگین شد
تا صوت مناجات علی درخون خفت
تاوان پرستش خـدا سنگین شــد.
دعای روز بیست و دوم:
اَللّـهُمَّ افْتَحْ لى فیهِ اَبْوابَ فَضْلِکَ وَاَنْزِلْ عَلَى فیهِ بَرَکاتِکَ وَوَفِّقْنى فیهِ لِمُوجِباتِ مَرْضاتِکَ وَاَسْکِنّى فیهِ بُحْبُوحاتِ جَنّاتِکَ یا مُجیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرّینَ.
بارالها، ای پذیرای دعای درماندگانِ پریشانحال؛ امروز از رمضانِ کریم، درهای وادی فضل و بخشش خویش را به روی من بگشا و باران بَرَکات خود را بر من نازل فرما و به انجام آنچه موجب خشنودی و رضای توست؛ مرا توفیق ده و سرانجام در دامن بهشتهایت سُکنایم بخش. (ترجمه ادبی از خودم)
شبهای قدر به یاد همۀ همراهان مجازی بودم (خدا قبول کند با اسم براتون دعا کردم) حتی برای اونهایی که رگبار کامنتهای توهین آمیز به سمت اینجا شلیک میکنند.
عبادات و عزاداریهای شما قبول، التماس دعا.
انشاءالله سال پرخیر و برکت همراه با سلامتی و سعادت و موفقیت داشته باشید...
از مهمترین حوادث این روزها:
همۀ این شرارتها اگرچه عادت همیشگی آمریکا و اسرائیله. اما به نظرم دلیل اصلی و همزمانی این وحشیگریها این است که میخواهند جمهوری اسلامی را تحت فشار قرار دهند تا به یکی از دوهدف برسند:
+ قبلاً در بند چهارم این یادداشت نوشته بودم که احتمالاً امتحانهای سختی پیش رو خواهیم داشت و...
++ هنوز درحال تمرین هستم برای تحمل حوادث روزهای مبادا.
پ.ن: بیشتر از هروقت امیدوارم که روند حوادث ناخواسته در منطقه، به نفع کشورمان و جهان اسلام رقم خواهد خورد. فقط خدا کند که سهم ما از این حوادت، شرمندگی و انفعال نباشد.
خیلی دوستانه دستی به ریش بلندش کشیدم و براش تعویذ و لاحول ولا قوة الا بالله خوندم.
پرسید آقامرات مگه ریش من ایرادی داره؟
گفتم استغفرالله!؟
گفت مگه خودتون نگفتین ریش داشتن لازمه؟
گفتم بله، ریشتراشیدن حرامه.اما ریش بلند باید ریشه داشته باشد.
گفت یعنی چی؟
گفتم یعنی به هراندازه که ریش بلند میذاریم، به همان اندازه باید درباغ فهم و معرفت و اخلاق ریشه دوانده باشیم. باید دانش و معرفتمون کمتر از ریشمون نباشه!
گفت مگر ریش داشتن سهمیهایه.
گفتم بله! ریش، در عرف جامعه دینی یک نماد است و این نماد به تناسب سن و قد و معرفت و وزن اجتماعی باید بالانس بشه.
گفت چطور؟
گفتم ببین آقامنصور در نتراشیدن ریش همه سهم مساوی داریم، یعنی ریش تراشیدن با تیغ و مثل تیغ برای همهمون حرامه. اما حد و اندازه ریش بهتره که متناسب قد و وزن و دانش و معرفت و مرام آدما باشه. یعنی کسی که ریششو بلند میکنه باید از یک پشتوانه محکم معرفتی هم برخوردار باشه. باید برای خودش اعتبارسازی کنه تا شأنیت حفظ این موهبت الهی را داشته باشه.
گفت یعنی چه کار باید بکنیم؟
گفتم باید به اندازهای که ریش بلند میکنیم، حداقل چندسانتی هم علم و فقه و معرفت بیاموزیم تا ریش بلند گوارامون باشه.
گفت حالا اگر کسی اهل معرفت و حکمت نباشه و ریش بلند داشته باشه چی میشه؟
گفتم اونوقت بلانسبت شما میشه شبیه داعشیها! که هرکی سفاکتر، خشنتر، مخوفتر و خونخوارتره، ریشش بلندتر و نامرتبتره! مگه ندیدی صهیونیستها برای جاانداختن پروژه اسلامهراسی به رفتار داعشیها استناد کردند؟
دو روز بعد آقامنصور عکسش رو با ریش کوتاه و مرتب برام فرستاد و زیرش نوشته بود: به نظرت چطوره؟
منم براش نوشتم «دمت گرم آقامنصور... عالیه»
پ.ن: یک مسجد قدیمی در یکی از جنوبیترین محلههای شوش تهران چندتا بر وبچههای قبراق، غیرتی، بانشاط، بامرام و باانگیزه دارد که آقامنصور 19ساله، یکی از اونهاست...
+ منصور اسم حقیقی نیست.
دورۀ ریاست جمهوری روحانی، وقتی بر و بچههای ارزشی به نادیدهگرفتن موازین شرعی و اخلاقی در مقولههای فرهنگی اعتراض میکردند، جواب دولت و رسانههای دولتی یک جمله بود:
یادمه که رهبر عزیزمون که همیشه حافظ مبانی دینی و اخلاقی در مدیریت فرهنگی کشور بودند و هستند جواب این جملات کلیشهای وارداتی را دادند و به گوش مسئولان رساندند.
اما، این گزارههای وارداتی این روزها با رنگ و لعاب دیگری دارد توسط دولت آقای پزشکیان گفتمانسازی میشود -که امیدوارم خودش و دولتش عاقبت به شر نشوند- بگذرم.
..
امروز در یک نشست رسمی با یکی از مسئولان فرهنگی که همین جمله را دوسه بار در صحبتهایش تکرار کرد عرض کردم.
آقای محترم درست است که نمیشود به زور مردم را به بهشت برد، اما شما حضرات دولتی هم حق ندارید راه دوزخ را برای مردم هموار کنید... بعد هم ارجاعش دادم به استدلال حکیمانۀ رهبر عزیزم اینجا
روز قبل از استیضاح همتی، با 33 نفر از مدیران و کارشناسان شاغل و نیمه شاغل نهادهای نظام (مثل وزارت کشور، سازمان امورمالیاتی، بانک ملی، وزارت اطلاعات، معاونت پارلمانی وزارت اقتصاد و خبرگزاری پارس) صحبت کردم و ازشون خواستم با گزینۀ آری یا نه، به یک سئوال جواب بدهند.
سئوال این بود: آیا استیضاح در مجلس رأی میآورد یا نه؟ (یعنی مجلس همتی را کنار میزند یا نه)
جوابی که گرفتم به نظرم خیلی عجیب بود!
31 نفر با ضرس قاطع گفتند: نه (یعنی همتی در وزارت باقی میماند)
2 نفر گفتند: با رأی پایین به وزیر رأی اعتماد میدهند (یعنی همتی میماند)
خیلی متأثر شدم! اما نه از این که ممکن است همتی بماند!
متأثر شدم از این که چرا افرادی در جایگاه مدیریت یا کارشناس نظام با آن همه رابطه و دسترسیهایی که با مجلس و نمایندگان و سایر نهادهای سیاسی و اجرایی دارند، اینقدر در تحلیلها و نظرهایشان اشتباه میروند؟
+ موندم که آیا سایر نیازها و مسائل کشور را هم با همین نگاهها و برآوردها، تحلیل میکنند و با همین دستفرمان راهکار ارائه میدهند؟
++ خدا بهخیر گرداند امور این مُلک و ملت را با این مدیران و کارشناسان دور از واقعیت!
پ.ن: حوالی ظهر بود که نمایندگان موافق استیضاح با توصیه مصلحتاندیشان قبول کرده بودند که به همتی رأی اعتماد بدهند. ولو با رأی پایین... اما تکبر و بی ادبی همتی در برخورد با نمایندگان، به ویژه صحبتهای نوبت دوم ایشان در مجلس باعث شد که رأی اعتماد نگیرد.
برنامه «سحرنشینی» توسط شبکه دوم سیما هرشب در سحرهای ماه رمضان حوالی ساعت 4 بامداد از صحن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و حرم امیرالمومنین علیهالسلام پخش میشود. در این برنامه غیر از پخش مناجات و معرفی رجال برجستۀ علمی و عرفانی و یکسری آیتمهای خوب، برنامه دیگری هم دارد با عنوان «از قرآن تا زندگی» که جناب شیخ اسماعیل رمضانی آن را مطرح میکند. بحث آقای رمضانی بسیار جدی و چالشی است که از نظر من مفید، لازم و قابل قبول است.
مطالب آقای رمضانی، حرف دل من هم هست. امیدوارم به خیر بگذرد و کسی مانع پخش مباحث ایشان از تلویزیون نشود، اگر مطالب ایشان به بهانههای واهی متوقف نشود، راحتتر میتونم مطالبی را که اینجا قولش را داده بودم ادامه دهم.
پیشنهاد میکنم، حوزویهای کنشگر و اونهایی که اهل قرآن و مباحث قرآنی هستند گفتگوی شب سوم و چهارم ایشان را حتماً از آرشیو تلوبیون بگیرند و گوش کنند. بعد هم مراقب باشید قسمتهای جدید را از دست ندهید.
استاد عزیز ما میگفت: ماه رمضان لبریز از برکت و معرفت است که در سحرهایش به راحتی قابل حس است. سحری خوردن بهانه است برای درک معنویت سحر. فرصت بیداری سحر را از دست ندهیم. حتی اگر به اندازه نیمساعت به اذان صبح باشد، نگیم بدون سحر روزه میگیریم. حتی اگر معذور از روزه هستید، باز هم تلاش کنید تا لحظههای سحر را در بیداری استشمام کنید. ذکر و دعا و مناجات هم که جای خود دارد... ... ...
*** *** ***
نکته:
یک جزء تلاوت ترتیل با رعایت قواعد تجوید، حداکثر 45 تا 50 دقیقه وقت میخواد. با روش تحدیر، فقط 35 تا 40 دقیقه وقت میخواد. به نظرم حیف است که در ماه رمضان حداقل یک ختم قرآن نداشته باشیم. اونهایی هم که در روخوانی و روانخوانی قرآن مشکل دارند از فایل صوتی قاریان معروف کمک بگیرند. مطمئنم به برکت ماهرمضان یادگیری و روانخوانیشان تسهیل و تکمیل خواهد شد.
*** *** ***
ماه رمضان که میرسد، صدای پای نسیم رحمت از سمت دروازۀ سحر میوزد و آوای استعانت و استجابت سحرخیزان را با چاشنی اِکرام و اِنعام بر کرسی قبول حق مینشاند.
خوشا بیداردلانی که در آناتِ حُسن انگیز سحر، سبد سبد غنچههای معطر راز بر سجادۀ سبز نمازِشان میشکفد و طعم عطرآکین مناجات را با بوی خوش اجابت در کام جانشان میافشاند.
یادمه رمضان 1441 (سال 99) برای من اولین رمضانی بود که حلاوت روزه را شیرینتر حس کردم و موفق شدم با دعای ابوحمزه و مناجاتهای مشهور انس بیشتری پیدا کنم و سه بار ختم قرآن داشته باشم...
پ.ن: تصمیم بگیریم برای همدیگر و برای هموطنانمون دعا کنیم. اما در صدر دعاهامون، دعا برای فرج امام زمان و نجات بشریت از طلم و بیعدالتی باشد.