إِلٰهِى عَلِمْتُ بِاخْتِلافِ الْآثارِ وَتَنَقُّلاتِ الْأَطْوارِ، أَنَّ مُرادَکَ مِنِّى أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَىَّ فِى کُلِّ شَىْءٍ حَتَّىٰ لا أَجْهَلَکَ فِى شَىْءٍ.
إِلٰهِى کُلَّما أَخْرَسَنِى لُؤْمِى أَنْطَقَنِى کَرَمُکَ، وَکُلَّما آیَسَتْنِى أَوْصافِى أَطْمَعَتْنِى مِنَنُکَ؛
ای معبودم، از آمد و شد نمادها و نشانهها و تغییر پدیدهها دانستم که میخواهی درهرچیزی خود را به من بشناسانی تا در هیچشرایطی نسبت به تو جاهل و غافل نباشم...
پروردگارا، هروقت از فرومایگی خودم خجالت میکشم و نمیتوانم با تو سخن بگویم، عطای بیانتهای تو جرأت حرف زدن به من میدهد و هروقت عملکرم مرا ناامید میکند، نعمتهای تو دوباره مرا برمیانگیزد؛
هنوز سرمستم از جام نیایش مولای عشق در صحرای عرفات.
پ.ن: ترجمه از خودم
ملتی که رمز موفقیتاش را فراموش کند، برنامۀ رستگاریاش را دستکاری میکنند...
قرار است امروز همراه یک دوست عزیز لبنانی و عراقی برویم مرقد حضرتامام رحمتالله علیه تا عهدمان را با امامین انقلاب تازه کنیم و با شهیدان عزیز پیمانی دوباره ببندیم.
+ انقلاب کردن سخت است و انقلابی ماندن سختتر...
اول- تقابل جریان باطل با جریان حق، یک جدال تاریخی و یک ماجرای توقفناپذیر است که امروز و دیروز هم متولد نشده، ماجرایش از دورۀ هابیل و قابیل شروع شده و تا امروز ادامه یافته، بعدهم ادامه خواهد داشت. فقط ماهیتش هرروز پیچیدهتر، عمیقتر، وسیعتر، رنگینتر و سنگینتر میشود.
دوم- تقابل جریانحق با باطل براساس یک قاعدۀ اصیلِ مبتنی بر ایمان و اندیشه و ایثار شکل میگیرد. اما جریان غیرحق با ابزار زیادهخواهی، با نادیدهانگاری دیگران و نابودسازی ارزشها عمل میکند که اساس آن مبتنی بر دغلبازی، تفرقهاندازی، یکهتازی، مشابهسازی، بدلسازی و تحمیق مردم است.
سوم- هروقت دیدید که بازار ضدیتسازی و بدلسازی مفاهیم دینی و مذهبی داغ است، بدانید که تقابل دو جریان تاریخی حق و غیرحق، جدیتر شده و دارند ارزشهای جریان حق را از اعتبار میاندازند. دارند با این ترفند جوامع دینی را نسبت به داشتههای اصیل خود بی اعتماد و آنها را مقهور و مسحور و تابع دستور خود میکنند...
چهارم- یادمان باشد که جنسهای مشابه و بدلی را معمولاً برای زیورآلات طلا و الماس و فیروزه و عقیق و اشیاء عتیق و گرانبها میسازند. برای خرمهره و سنگریزه و کلوخ کسی بدل نمیسازد. پس در دنیای بدلیجات مراقب زیورهای اصیل خود باشیم.
بعداً نوشت: چند نمونه از بدلسازیها را در قسمت نظرات نوشتم.
من سه نفر از امام جماعتهای معروف مسجدالنبی و مسجدالحرام (حُذیفی، سُدَیس و شُرَیم) را از نزدیک دیدهام. هرسه از پیشوایان معروف و مشهور وهابی بودند و هستند. هرسه با تلاوت قرآن به شیوۀ تحدیر و با صوت و لحن مخصوص خودشون شهرت دارند.
برخلاف من که هیچ علاقهای به شنیدن صدایشان ندارم؛ بعضی از ایرانیهای ما شدیداً علاقهمند صوت آنها هستند و البته دومی طرفدارهای بیشتری دارد...
یکی از این سه وهابی، مسجدالحرام را و دو نفر دیگر مسجدالنبی را در انحصار خود داشتند و دارند. هرسه غیر از مواجب درباری، به وسیلۀ نماز هم کاسبی میکنند و درآمد هنگفتی دارند!
این سه نفر، بوسیدن ضریح مبارک رسولالله و زیارتنامه خواندن برای ائمۀ بقیع علیهمالسلام را شرک میدانند و مُهر مشرک بودن بر پیشانی ما ایرانیها میزنند، اما خودم دیدم که به رسم تعظیم در برابر معاون رئیس پلیس مکه و مدینه تا حد رکوع خم میشدند. که البته این کار ازنظر آنها نه فقط شرک نیست؛ بلکه معتقدند که وظیفه شرعی است و صدالبته تعظیم کردن و خمشدن در برابر پلیس، برای آنها، هم اعتبار میآفریند و هم به افتخاراتشان میافزاید!!
مای برون:
با بد و نیک جهان از بسکه همدوشیم ما
سرمه را چشمیم و حرف سخت را گوشیم ما
مای درون:
فتنه صد انجمن آشوب صد هنگامهایم
گر به ظاهر چون شراب کهنه خاموشیم ما
پ.ن: صائب تبریزی، سیدای نسفی
هرچیزی را با ذرهبین ببینیم بزرگتر دیده میشود،
غیر از بعضی آدمها که اگر زیر ذرهبین قرارشون بدیم، کوچیکتر میشوند!
+ دوگانهنمایی بعید است از ذرهبین.
++ یک بیت مرتبط از نظامی:
آینه چون نقش تو بنمود راست
خود شکن، آیینه شکستن خطاست
هفتۀ قبل یک دانشجوی سال آخری را دیدم که از رفتار یکی از اساتید دانشگاه عصبانی بود و قصد داشت تصمیم خطرناک بگیرد. باهاش خیلی حرف زدم و منصرفش کردم، قبول کرد که آرام باشد و کار غیر منطقی انجام ندهد. بعدهم رفتیم یک آبهویج بستنی با هم خوردیم و چون حقش کمی پایمال شده بود، بهش قول دادم تا هم از او دلجویی بشه و هم به خواستهاش که حق او بود برسد.
و امروز، بحمدالله این کار انجام شد. جناب استاد هم واقعاً مردانگی کرد و پذیرفت که اشتباه کرده و واکنش نامناسبی داشته. بعدهم با روبوسی و خداحافظی از هم جدا شدند...
من هم یک تشکر ویژه از ته دل نثار استاد کردم و پیشانیاش را صمیمانه بوسیدم...
بعداز ظهر هم شنیدم، بابای دانشجو با یک دسته گل و هدیه رفته بود پیش استاد برای تشکر و قدردانی...
کی میدونه برای ایجاد وبلاگ در بلاگفا چه فرایندی باید طی بشه و چه چیزهایی نیاز داره؟ مثل ایمیل، شماره تلفن، مشخصات شخصی، آدرس و این چیزها
سئوال بعدی: اگه ایمیل یا شماره تلفن مثلاً تکراری باشه یا قبلاً در بلاگفا وبلاگ ثبت کرده باشیم، بازهم میپذیره؟
و سئوال اصلی: آیا کسی هست که بتونه برای کسی که فرصت نداره، یک عدد وبلاگ ثبت کنه؟ :))
و دیگر هیچ.
اللَّهُمَّ طَالَ الاِنْتِظَارُ وَ شَمِتَ مِنَّا (بِنَا) الْفُجَّارُ وَ صَعُبَ عَلَیْنَا الاِنْتِصَارُ،
اللَّهُمَّ أَرِنَا وَجْهَ وَلِیِّکَ الْمَیْمُونَ فِی حَیَاتِنَا وَ بَعْدَ الْمَنُونِ.
<>x<>x<>x<>x<>x<>x<>x<>x<>
خدایا، از بس دورۀ انتظار ما طولانی شده جرثومههای فساد، ما را شماتت میکنند!
خدایا، انتقام از دشمنان ما بسی سخت و پیروزی بر آنها نیز برای ما دشوار است.
خدایا، چه الآن که زندهایم و چه بعد از مرگ، سیمای مبارک ولی خودت را نصیب ما بفرما.
پ.ن: زیارت حضرت صاحبالامر عجلالله تعالی فرجهالشریف در سرداب...