https://blog.ir/panel/a-ghannadian/template_edit/current

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

........... بسم الله الرحمن الرحیم ...........

این جــا کلبــۀ کـــلام و رشـحات قـلمی من است. روزنگاشتــه‌های این جــا نوعاً کوتاه و مختصـر است که گـهـــگاهی رنگ دیانت بـه خــــود می‌گــیرد، گــــاهی با بـوی سیاست عجـین می‌شود، گــاهی بـه مسائل تربیتی و رخــدادهای زنــدگی می‌پردازد، گــاهی با حس و حال خـانواده و سبک زندگیِ مؤمنانه می‌درخشـد و در پـاره‌ای اوقـات نیـز با الفـاظ شاعرانه به وادی ادب و هنر اصیل این مـرز و بوم ورود می‌کند...
یادداشت‌ هـای این وبـلاگ گــاهی با طعــم واژه‌هایی از جنس سپیده و سحر می‌آمیزد. گاهی با صبغــۀ فـرهـنگ و اخـلاق نگاشتــه می‌شود و گـــاهـی نیــز با تیـشۀ عـقـــل و اندیشه، ریشه‌های جـهل و خرافه را هــدف می‌گیرد
نویسنده این وبلاگ خود را مدیون شهیدانی می‌داند کـه در روزهای عسرت و گــلولــه و خون مردانه جنگیدند و از حریت و استقلال و آزادی کـشور حـراست کـردند. از ایـن جـهت تـلاش دارد تا از تجـلیــل و نکــوداشت یـاد و حماسۀ آن‌ها نیز غفلت نورزد و هـر از گاهی با قـــلم صـداقت و مـهر، یاد و نام و خــاطرۀ شهامت و اخلاصشان را زینت‌افـزای صفحات این وبـلاگ کـند. باشد تا یادشان جاودانـه و راهشان ماندگار شود.
هــیـچ یــک از سیـاهــه‌ هــای ایـن وبــلاگ، کـپی‌پـیست نیست. امـــا کـپی بـــرداری از مــــطالب ایـن‌جــــا با ذکــــر مـنبــع و آدرس بــلامـانـع است...
پیشنهادها و نـقـدهــای منصفـانۀ دوستان و کاربـران عـزیز را پذیرایم،
از کامنت‌های چالشی و پرسشی عزیزان استقبال می‌کنم. ولی با عرض پوزش از پاسخ بـه کامنت‌هـای ناشناس معذورم. به کامنت‌های بدون آدرس هم در صورتی که آشنا نباشند پاسخ داده نخواهد شد.

۳۵ مطلب با موضوع «تحولات منطقه» ثبت شده است

امروز روی وایت برد نوشته بودم:

گاهی وقت‌ها یک بسیجی یا سپاهی یا فرماندۀ ارتش می‌تواند در ردیف مالک اشتر یا حتی بالاتر از مالک باشد.

پرسیدند مگر می‌شود؟

گفتم در نظامات دینی یا نظام سیاسی متکی بر دین، اطاعت از رهبر در این نیست که فقط خوب حمله کنی یا سلحشورانه بجنگی! سربازی در رکاب رهبر فقط کشتن یا کشته شدن نیست. سرباز بودن به این است که در صحنۀ کارزار، هم جنگاور خوبی باشی و هم جگر نجنگیدن داشته باشی. سرباز خوب کسی است که به وقتش آمادۀ فریاد باشد و به وقتش نخ و سوزن بردارد و دهانتش را محکم بدوزد! در غیر این صورت پای اطاعت پذیری‌اش می‌لنگد.

سئوال شد مگر نجنگیدن هم جگر می‌خواهد؟

گفتم بله! برای مردان جنگی گاهی نجنگیدن سخت‌تر از جنگیدن است و برای سخنوران هم سکوت کردن، گاهی سخت‌تر از فریاد است.

پرسیدند حالا رابطۀ این بحث با مالک اشتر چیه...

ماجرای جنگ صفین را برای‌شان گفتم که مالک اشتر در چندقدمی خیمۀ معاویه بود و فقط چنددقیقه‌ فاصله داشت تا افتخار کشتن معاویه را از آنِ خود کند و پیروزی را برای سپاه مولایش رقم بزند. علی علیه‌السلام برایش پیغام داد تا دست از جنگ بردارد. اما مالک که پیروزی را نزدیک می‌دید، در وهلۀ اول گوش نکرد. امام بار دوم پیکش را فرستاد با این مضمون که اگر می‌خواهی علی را زنده ببینی جنگ را رها کن!

و مالک با این پیغام، جنگ را با همۀ امتیازاتش رها کرد و پیروزی را به معاویه واگذاشت...

گفتم ربط این موضوع با مالک اشتر در این است که اِعلان سیاست‌های جنگ از اختیارات رهبری است. همان قدر که جنگ با صهیونیست‌ها برای من و شما شیرین است، برای رهبری هم، جهان اسلام و جبهه مقاومت و بیداری ملت‌ها مهم است و جمع بین این ها الزاماتی دارد که نوعاً از تشخیص من و شما خارج است.

با این توضیح، بسیجی یا سرباز خوب باید چشمش به اشارۀ رهبر باشد. اگر امر به خویشتن‌داری کرد و اگر وعدۀ تنبیه متجاوز داد، برای رهبر چند و چون نسازد. نگوید چرا دیر شد؟ چرا نشد؟ چرا این‌جور، چرا آن طور. یا اگر رهبر، تحت فشار جاهلان و احمق‌های زمان و یا به هر دلیل دیگری تصمیم دیگری گرفت و مثلاً تاکتیک یا زمان جنگ را تغییر داد، سرباز نباید چون و چرا کند و بگوید پس کو؟ چی شد اون وعده‌ها و تهدیدها؟!

با این حساب اگه این روزها از صورتی‌ها سرزنش شنیدید یا چهارتا سلبریتی بی‌غیرت تیکه پراندند و اگر بعضی آدم‌های لاف‌زن و خودتحقیر، حرف مفت زدند، زود از کوره در نروید، شرمنده نشوید، خودتون و داشته‌هاتون را زیر سئوال نبرید، رهبرتون را توی تنگنا قرار ندهید، در چنین شرایطی آرام باشید، به حقانیت راهتون افتخار کنید و از خدا فاصله نگیرید. نمیگم از بددهنی احمق‌ها غمگین نشوید، نه! غمگین شدن عیبی ندارد. اما، قهر نکنید، مأیوس نشوید و چون و چرا نداشته باشید. بگویید هرچی رهبرم بگه درسته. رهبر اگر گفت بمب هسته‌ای حرامه، فوراً بپذیرید و اگر دستور داد بمب هسته‌ای بسازید، درنگ نکنید. نگویید چرا دیروز حرام بود و امروز مجازه!

من و شما اگر این قاعده را پبپذیریم، دیگه فرقی نداره که در سال 37 هجری شمشیرزن جنگ صفین باشیم یا بسیجی سیدعلی در سال 403 شمسی! با این دست‌فرمان هرجا که باشیم مالک اشتر علی خواهیم بود... ... ... ...

۱ نظر موافقین ۳ ۰ ۳۱ فروردين ۰۳ ، ۰۰:۳۷
مرآت

شب‌های زیادی بود که بعضی دوستان ما به خاطر مصیبت‌های غمبار مردم غزه خواب و قرار نداشتند.

و دیشب هم تقویم زندگی ما با التهاب و بیقراری ورق خورد، اما همراه با شادی و شعف!

 

+ نوشته بودم که حمله به سفارت ایران در سوریه، آغاز یک تحول در روند نابودی رژیم صهیونیستی خواهد بود. اما نه با واکنش‌های شتابزده. بلکه با پاسخ هوشمندانه و حساب شده. ان‌شاءالله این حمله آغاز خوبی باشد برای ادامهٔ کار..

++ دم بچه‌های سپاه و ارتش جمهوری اسلامی گرم. دل ما را شاد کردند.

 

پ.ن: چندروزی هست که حسابی درگیر کارهای خاص هستم و به روزشده‌های شما را نخوندم. ان‌شاءالله به زودی می‌خوانمشان.

۲ نظر موافقین ۱۰ ۰ ۲۶ فروردين ۰۳ ، ۱۴:۰۸
مرآت

«تلک قضیه» نام یک ترانۀ است به زبان عربی از مصطفی ابراهیم به خوانندگی «امیر عید» در حمایت از جهاد مقدس فلسطین و غزه که بین ملت‌های مختلف اروپایی و مخصوصاً در بین مردم عرب زبان دنیا حسابی طرفدار پیدا کرده است. گفته‌اند که این ترانه در ششمین دورۀ چشنوارۀ فیلم الجونه کشور مصر اجرا شده.

این ترانه با توجه به مضمون پرمغز و تدوین مستند و بسیار جذابی که دارد، به خوبی توانسته است ذهن ملت‌های جهان را متوجه فاجعه بزرگ انسانی در غزه کند و به عنوان یک نماد هنری اثرگذار در لید آثار کلامی مقاومت جای بگیرد.

اما این ترانۀ بسیار زیبا و اثرگذار متأسفانه در رسانه‌های نوشتاری فارسی زبان داخل ایران، باسلیقه‌های مختلف و پر از نقص و اشکال و بلکه به شکل نارسا و غیر هنری ترجمه و زیرنویس شده است که از جذابیت و اثرگذاری لازم برخوردار نیست.

با این همه، از بین ترجمه‌های زیرنویس فارسی، یک اثر بیشتر از بقیه زیرنویس‌ها به دل می‌نشیند که من مترجمش را نمی‌شناسم. اما معتقدم که این ترجمه کنندۀ محترم ذوق و تخصص بیشتری نسبت به بقیه مترجم‌ها به خرج داده و در مجموع زیرنویس بسیار خوبی از کار درآمده است.

از نظر من تمام فراز‌های این ویدئو جذاب و اثرگذار است اما جان کلام در تیکۀ آخر این ترانه نهفته است که می‌گوید:

  • به دنیای دروغگو نشان بده
  • که مسیر آزادی از کدام سو است
  • و از کجا تانک‌ها به جنگ می‌آیند؟
  • ... مهم نیست که دنیا چه می‌کند
  • تو آزاده بمیر و در ذلت زندگی نکن.
  • و الهام‌بخش نسلی پس از نسلی دیگر باش
  • و به آنها یاد بده
  • که چگونه برای این قضیه زندگی کنند و بمیرند
  • و بگو از چه کسی بخواهند که این کشتار را محکوم کند؟
  • آخه چه ارزشی دارد محکومیتی که در سلاخ خانه‌ها می‌گذرد؟
  • محکوم کردن آنها، قدرت باروت را کم نمی‌کند
  • و نمی‌تواند صبح را برگرداند.
  • ... این یک مساله است و این یک مبارزه است
  • و این‌جا مبارزه در جریان است.

 شما هم  اگر مایل هستید ببینید و بشنوید سری به این‌جا بزنید

 

 

۴ نظر موافقین ۱۱ ۰ ۱۸ فروردين ۰۳ ، ۲۳:۵۷
مرآت

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: همانا از سوى پروردگار شما در طول عمرتان نسیم‌هایى مى‌وزد، پس خود را در معرض آن‌ها قرار دهید، تا نسیمى از آن نَفَحات به شما بوزد و پس از آن هرگز به شقاوت نیفتید.

جلال‌الدین محمد بلخی این حدیث شریف را در مطلع یکی از مثوی‌های معروف خود آورده و در بیت چهارمش یک توصیه زیبا به مخاطب کرده است. استناد به این حدیث شریف با مثنوی ملای رومی برای مناسبت روز قدس استثنایی امسال، خالی از لطف نیست. چون مثل فردا را شاید دیگر نبینیم و شاید فرصت فردا، دیگر برای ما تکرار نشود. فرصتی برای حمایت از مظلوم با استشمام عطر شهیدان مقاومت:

  • گفت پیغامبر که نَفحَت‌های حق
  • اندرین ایام می‌آرد سَبَق
  • گوش و هش دارید این اوقات را
  • در رُبایید این چنین نفحات را
  • نفحه آمد مر شما را دید و رفت
  • هر که را می‌خواست جان بخشید و رفت
  • نفحهٔ دیگر رسید آگاه باش
  • تا ازین هم وا نمانی خواجه‌تاش

* قال رسول‌الله. صلی الله علیه وآله و سلم: إنّ لِرَبِّکُم فی أیّامِ دَهرِکُم نَفَحاتٍ، فَتَعَرَّضُوا لَهُ لَعَلَّهُ أن یُصِیبَکُم نَفحَةٌ مِنها فلا تَشقَونَ بَعدَها أبدا .

 

پ.ن:

  1. می‌خواهم فردا، ان‌شاءالله جزو اولین‌ها باشم برای حضور در میدان فردوسی تا دانشگاه تهران
  2. می‌ترسم از آه مظلومی که جز خدا کسی ندارد.

 

۰ نظر موافقین ۷ ۰ ۱۶ فروردين ۰۳ ، ۲۳:۵۹
مرآت

امروز 187 روز از ماجرای غزه می‌گذرد. در این 187روز، ماجراهای زیادی علیه مردم غزه اتفاق افتاد. ماجراهای بسیار تلخ و غیر انسانی که دل هر انسان آزاده‌ای را واقعاً به درد می‌آورد. اما در همین مدت آدم‌ها و حکومت‌هایی بودند که خیلی ساده و بی تفاوت از کنار ماجرا گذشتند و حتی خم هم به ابرو نیاوردند. بدتر از این، افراد و حکومت‌هایی بودند که نه تنها برای مظلومیت زن‌ها و کودکان آواره و گرسنۀ غزه و فلسطین اشکی نریختند، بلکه از جنایت‌های صهیونیست‌ها حمایت‌های مالی، سیاسی، رسانه‌ای و نظامی هم کردند...

در بلاگستان خودمون هم، متأسفانه بلاگرهایی داشتیم و داریم که با قلمشون و نظر‌شون در تضعیف روحیه مقاومت و تقویت صهیونیست‌ها چیزی کم نگذاشتند و تا تونستند به صورت مستقیم یا با نیش و کنایه، به سمت مردم مظلوم غزه  توهین و تحقیر حواله  کردند و حتی یک بار هم حاضر نشدند ویرانگری و کودک کشی صهیونیست‌ها را محکوم کنند...

اما در شرایطی که امکان حضور در کنار مردم غزه برای ما فراهم نیست و هیچ‌جوره نمی‌تونیم در کنارشون باشیم، در شب ولادت کریم اهل بیت به فکر افتادم که بخش بیشتری از وقت و کار روزانه‌ام را برای کمک مالی به مردم غزه مصرف کنم. با همین انگیزه همراه با جمعی از آشنایان کاری را شروع کردیم که بحمدالله خیلی خوب استقبال شد و تقریباً به یک پویش ملی تبدیل شد که امیدوارم همچنان ادامه دار باقی بماند.

اما، ما برای استارت کار، اول از خودمون شروع کردیم. به این صورت که هرنفر مبلغ قابل توجهی را به حساب مخصوص واریز کردیم و قرار است ان‌شاءالله تا پایان وضعیت اضطرار، این کمک‌ها ادامه دهیم. من هم با توجه به استطاعت خودم تا پایان جنگ غزه برای هر روز، یک وعده غذای ساده را قبول کردم که با احتساب کمترین قیمت به 50 هزار تومان رسیدم. با همین حساب، برای 180 روز مقاومت مردم غزه 9 میلیون را یک‌جا واریز کردم و از حالا به بعد هم قرار است روزانه 50 تا 60 هزار تومان به حساب واریز کنم.

نکتۀ مهم:

استدلال من در این پویش این بود که بالاخره جنگ غزه هم مثل خیلی دیگر از حوادث عالم یک روزی تمام می‌شود. اما ما می‌مانیم و فرصت‌های از دست رفته که دوست ندارم فردای جنگ که یقیناٌ به نفع جبهه مقاومت رقم می‌خورد؛ پیش خدا و وجدان انسانی‌ام شرمنده شهیدان و زنان و کودکان بی گناه غزه باشم. به خودم گفتم: درسته که این کمک‌ها چندان قابل توجه نیست، اما این حداقل کاری است که من مسلمان در شرایط حاضر می‌توانم انجام دهم. پس سزاوار نیست که فرصت را از دست بدهم و نقشی در این ماجرا نداشته باشم.

پست مشابه و مرتبط: این جا

پ.ن:

  1. شما هم اگر بخواهید می‌توانید بانی خیر باشید و در محدودۀ فامیل یا همکاران و آشنایان خود، چنین پویشی را دنبال کنید.
  2. ماجرای حمله به کنسولگری ایران در سوریه را آغاز یک تحول جدید به نفع جبهه مقاومت می‌دانم که پاسخ مدبرانه و هوشمندانه را می‌طلبد نه واکنش‌های شتابزده و احساساتی را!

 

۶ نظر موافقین ۵ ۰ ۱۴ فروردين ۰۳ ، ۲۲:۲۸
مرآت

طوفان الاقصی جغرافیای دنیا را تکان داد، وجدان‌های خفتۀ را بیدار کرد. حتی خواب را از چشم بیدادگران دنیا گرفت، اما عده‌ای از وطنی‌های خودمون هنوز خوابِ خوابِ خواب‌اند.

و غم‌انگیزتر، حال اون جماعتی است که برای فرار از مسئولیتِ بیداری، خود را به خواب می‌زنن! جوری که هرچی تکانشون بدیم، هرچی قلقلکشون بدیم و هرچی التماس‌شون کنیم، بی فایده است...

*** * ***

می‌خوام بگم گاهی پیغام و پسغام و فلسفه و کلام برای این جماعت افاقه نمی‌کند. شاید منتظرن صدای پای قشونِ اشقیاء را پشت دیوار خانه‌هایشان بشنوند؟!  به قول جناب صائب:

 

دل بیدار ازین صومعه‌داران مَطَلب

کاین چراغی است که در دیر مغان می‌سوزد

 

 

پ.ن- پیام امیر کلام:  مَنْ نَامَ عَنْ نُصْرَةِ وَلِیِّهِ انْتَبَهَ بِوَطْأَةِ «عَدُوِّهِ» کسی که به هنگام یاری پیشوایش بخوابد، با لگدهای دشمن بیدار خواهد شد!

۱ نظر موافقین ۱۰ ۰ ۰۸ بهمن ۰۲ ، ۰۰:۰۲
مرآت

ای اهل غزه! از همۀ خلق‌ها سرید
از زُبدگان امت اسلام بهترید

آحاد مسلمین به شما غبطه می‌خورند
چون حافظ حریم عروج پیمبرید

هرچند مانده‌اید به باریکه‌ای اسیر
چون رشته‌ای به گردن آفاق، زیورید

ما در ثبات و امن به ساحل نشسته‌ایم
اما شما چو ماهیِ در خون شناورید

محراب شاهد است که بی‌وقفه در نماز
بر جسم پاره پاره‌ی گل‌های پرپرید

هرجا که باغ بود به عالم ز غصه سوخت
از بس که داغدیدۀ سرو و صنوبرید

آه ای زنانِ خونِ جگر خوردۀ صبور
مغرب‌زمین نگفت شما نیز مادرید

ای دختران خفتۀ زیبای مشرقی
مغرب‌زمین نگفت شما نیز دخترید

ای رشک یوسف، ای پسران سیاه‌چشم
مغرب‌زمین نگفت شما هم برادرید

ای مردم اسیر که بی مرهم و طبیب
آماج بمب و موشک و زخم مکررید

مغرب‌ زمین نگفت شما نیز ملت‌اید
یا وارث تمدن و فرهنگ و باورید

آواره‌ کرد یا که در آوار کشت‌تان
هرگز نگفت صاحب تاریخ و کشورید

اما شما به باختر اثبات کرده‌اید
از ریشه محکمید و درختی تناورید

طوفان‌ خشم‌تان نفس خصم را بُرید
حق یارتان که فاتح درهای خیبرید

با پرچم بلند فلسطین در اهتزاز
بر بام عرش، سایه‌فکن همچو اخترید

تنها نه مسلمین به شما فخر می‌کنند
در بندگی زبانزد ادیان دیگرید

شیخ عرب اگر به شما پشت‌ کرده‌ است
محکم به پشتوانۀ الله‌ اکبرید

فردا از آنِ غزه و قدس است بی‌گمان
چون روز، روشن است که خورشید خاورید

 

پ.ن: شعر از جناب آقای افشین علاء که امروز سروده است. 

 

۱ نظر موافقین ۱۰ ۰ ۰۴ بهمن ۰۲ ، ۲۱:۳۱
مرآت

از روز طوفان الاقصی تا الآن هیچ روزی نبوده که به فکر ماجرای غزه نبوده باشم. واقعه جانسوز کرمان هم که اتفاق افتاد و پرپر شدن کرمانی‌های عزیز را دیدم، دردم دوچندان شد و حالا داغ مردم غزه‌ را بیشتر حس می‌کنم‌‌. هر روز  مرور می‌کنم زخم ‌های حادثه دلخراش کرمان را و داغ بمباران‌های دم به دقیقۀ غزه را!

توی ذهنم ترسیم می‌کنم حادثۀ  کرمان را که به ازای هر شهید و هر مجروح، حداقل ده‌ها نفر امدادگر و کمک‌رسان و تخصص‌های پزشکی و پرستار داشتیم با کلی امکانات دارویی و تجهیزات بیمارستانی. اما مردم بی پناه غزه، نه خانه و سرپناهی دارند نه کسی هست که زخم‌شان را التیام ببخشد، نه غمخواری دارند که دلداری‌شان دهد و نه بازماندۀ فارغ‌البالی دارند که تسلای خاطرشان باشد! و سخت‌تر از همه این که آب و برق و غذا و دارو هم مزید بر رنچ آن‌هاست که باید نداشتنش را تحمل ‌کنند و باید صبورانه در نوبت جراحی معطل بمانند تا شاید انفجار مهیب بمب‌های فسفری جسم مجروح‌شان را از عمل جراحی بی‌نیاز کند و بدن قطعه قطعه‌شان را کنار خانه‌های ویران‌شان به خاک بسپارد.

داغ غزه و فلسطین بعد از 106 روز  هنوز برای من تازه است و هنوز  فکرم را رها نمی‌کند و چون می‌ببینم دست و بالم آن‌قدر بسته است که کاری از دستم ساخته نیست، به شدت احساس نابودگی می‌کنم و داغم بیشتر می‌شود. دارم آن‌قدر این در و آن در می‌زنم تا راهی پیدا کنم که بتوانم حداقل به اندازۀ ذره‌ای نسبت به مظلومان غزه وگروه‌های مقاومت فلسطینی ادای دین کنم... 

*** * ***

حالا اما چندروزی است که بخشی از وقتم را گذاشتم برای روایت‌گری جنگ غزه، برای پاسخ به بعضی شایعه پراکنی‌ها و ابهام‌آفرینی‌های امپراطوری رسانه‌های صهیونیستی و برای رُفت و روبِ به من‌چه‌ها و به ماچه‌های اونهایی که هنوز در مرداب خودتحقیری و بی دردی گرفتارند!

 

+ و خدارو شکر این روزها احساس بودگی بیشتری دارم.

 

++ حلقه‌های دانش‌آموزی و بعضی مراکز آموزشی ما نیاز بیشتری به روایت‌گری دارند.

 

۷ نظر موافقین ۸ ۰ ۰۱ بهمن ۰۲ ، ۲۲:۳۳
مرآت

تشکر ویژه دارم از دوستان و همراهان عزیز وبلاگی که لطف فرمودند و در نظرسنجی پست قبل شرکت کردند.

خوشبختانه آن‌چه مورد نظر من بود، بدست آمد.

البته دو نفر هم زحمت کشیده بودند و به گزینه‌ها پاسخ مفصل دادند (خانم میخک و آقای پسر آبی) که اگرچه نیاز نبود، اما پاسخشون برام جالب بود و زحمتشون قابل تقدیره.

 

+ از پاسخ دهندگان محترم به ترتیب: خانم میخک، خانم دزیره، خانم جعفری، آقای شنگول العلما، آقای پسر آبی، خانم سین، آقای ایمان، م.مهیار، خانم زینب و آقای سیدمحمد موسوی تشکر می‌کنم...

 

 

بدین شکرانه می‌بوسم لبِ جام

که کرد آگه ز رازِ روزگارم

اگر گفتم دعایِ مِی فروشان

چه باشد؟ حقِّ نعمت می‌گزارم...

۴ نظر موافقین ۸ ۰ ۲۹ دی ۰۲ ، ۲۲:۵۹
مرآت

یک نظر سنجی دارم در مورد پنج سئوال مربوط به غزه.

دعوت می‌کنم حداقل 10 نفر خانم یا آقا در این نظر سنجی شرکت بفرمایید و فقط بنویسید که پاسخ کدام سئوال را می‌دانید و کدام را نمی‌دانید یا نسبت به کدام سئوال ابهام دارید.

سئوال اول: چرا مردم غزه برای بهبود زندگی و نجات جان‌شان به کشورهای دیگر مهاجرت نمی‌کنند؟ مگر هجرت یک توصیۀ قرآنی نیست؟ مگر اسلام به مسلمانان تحت ستم اجازۀ هجرت نداده است؟

سئوال دوم: اگر حماس به اسرائیل حمله نمی‌کرد، اسرائیل هم این‌قدر وحشی نمی‌شد. آیا حمله‌ حماس، ارزش این همه تلفات را داشت؟ کی باید پاسخگوی این خسارت‌ها باشد؟

سئوال سوم: در حالی که مردم غزه هر روز با بمباران وحشیانه صهیونیست‌ها کشته، مجروح و آواره می‌شوند، چه باید کرد؟ تا کی باید به حمایت‌های شعاری و دعا کردن‌ اکتفا کنیم؟

سئوال چهارم: ماجرای خرید زمین‌های فلسطینی‌ها توسط صهیونیست‌ها چیست و چقدر صحت دارد؟

سئوال پنجم: چرا کرانۀ باختری رود اردن در حمایت از مردم مظلوم غزه اقدامی نمی‌کند آیا اختلافی بین آن‌ها وجود دارد؟

 

ممنون میشم اگر نظرات را با نام و آدرس وبلاگتون بنویسید.

با عرض پوزش نظرات این پست نمایش داده نمی‌شود.

۰ نظر موافقین ۵ ۰ ۲۷ دی ۰۲ ، ۲۲:۵۹
مرآت